سفیرنور

  • خانه

#آینه ای _برای _دل

18 آبان 1404 توسط سفیر نور

🍃 طبیعت؛ آینه‌ای برای دل

وقتی در دل طبیعت قدم می‌زنی، انگار زمان کند می‌شود. هر برگ، هر نسیم، هر صدای دوردست، تو را به یاد چیزی می‌اندازد… شاید خاطره‌ای، شاید آرزویی، شاید حقیقتی که فراموشش کرده بودی.

🌸 گل‌ها با شکفتن‌شان می‌گویند: حتی بعد از زمستان، امیدی هست.  

🕊️ پرنده‌ها با پروازشان یادمان می‌دهند: محدودیت‌ها فقط در ذهن ما هستند.  

🌙 شب‌های پرستاره زمزمه می‌کنند: در تاریکی هم می‌شود زیبایی را دید.

و تو…  

تو هم بخشی از این طبیعتی.  

با تمام پیچیدگی‌ها، با تمام زیبایی‌ها، با تمام فراز و نشیب‌ها.

📖 شاید بد نباشد دفترچه‌ای برداری و بنویسی:  

«امروز در دل طبیعت، خودم را دوباره پیدا کردم.»

 نظر دهید »

#دلنوشته _فاطمیه

11 آبان 1404 توسط سفیر نور

🌸 دلنوشته شاعرانه فاطمیه:
در کوچه‌های خاموش مدینه،
صدای ناله‌ای می‌آید…
نه از باد است، نه از شب،
از دلی شکسته است که نامش فاطمه است…
ای ماهِ پنهان در غبارِ مظلومیت،
ای گلِ پرپرِ باغِ نبوت،
تو رفتی و آسمان، بی‌ستاره شد…
تو رفتی و علی، بی‌پناه ماند…
چشم‌هایم، شرمنده‌اند از اشکی که دیر بارید،
دل‌هایمان، خسته‌اند از دردی که بی‌صدا ماند…
و تاریخ، هنوز در حیرت است
که چگونه درِ خانه‌ی وحی، آتش گرفت…
ای مادرِ سادات،
در این شب‌های فاطمیه،
با هر “یا زهرا"یی که از دل برمی‌خیزد،
قطره‌ای از غربتت را می‌نوشیم…
🕊️

 نظر دهید »

#دلنوشته ای_از_جنس_نور_برای _مولای_عشق

09 آبان 1404 توسط سفیر نور

🌌 دلنوشته‌ای از جنس نور برای مولای عشق 🌌

ای علی…  

ای تفسیر بلندِ عشق در کتاب هستی،  

ای نغمه‌ی بی‌پایانِ عرفان در گوش جان،  

ای آنکه آسمان، از شکوهت شرم دارد  

و زمین، به گام‌هایت افتخار می‌کند…

تو را نه با چشم،  

که با دل باید دید،  

نه با گوش،  

که با اشراق باید شنید…

ای ساقی کوثر،  

دل من تشنه‌ی جرعه‌ای از نگاهت است،  

نگاهی که جهان را بی‌نیاز می‌کند  

و جان را بی‌قرار…

در کوچه‌های شب،  

وقتی ستاره‌ها به خواب می‌روند،  

من با نام تو بیدار می‌مانم،  

با زمزمه‌ی «یا علی»  

که از عمق جانم برمی‌خیزد  

و تا عرش بالا می‌رود…

ای مولا،  

تو نه فقط امامی،  

که آیه‌ای از عشق خدایی،  

که هر دل عاشق،  

در تو گم می‌شود  

و در تو پیدا…

 نظر دهید »

#در_آغوش_کوه_چشم_به_راه_توام...

04 آبان 1404 توسط سفیر نور

🌸 در آغوش کوه، چشم‌به‌راه توام…
در بلندای کوه، جایی که آسمان به زمین نزدیک‌تر است، دلم را جا گذاشته‌ام…
آنجا که نسیم، نام تو را زمزمه می‌کند و سنگ‌ها، از دلتنگی‌ام باخبرند.
ای صاحب دل‌ها، ای ماه پنهان شب‌های تار!
هر طلوع، نوید آمدن توست؛
و هر غروب، آهی‌ست از دل عاشقی که هنوز نیامدی…
کوه‌ها را دوست دارم، چون شبیه تو هستند:
ساکت، صبور، بلند، و پر از راز…
و من، در دامنه‌ی این صبر، هر روز دعای عهد را با اشک می‌خوانم؛
شاید صدایم به قله برسد،
شاید نگاهت، لحظه‌ای بر دل بی‌قرارم بیفتد…
💫 اللهم عجل لولیک الفرج

 نظر دهید »

#به _نام _خداوند_ بخشنده_ ومهربان

02 آبان 1404 توسط سفیر نور


 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

سفیرنور

جستجو

موضوعات

  • همه
  • امام زمان علیه السلام
  • بدون موضوع
  • دلنوشته

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس